گل ، خیال تو را در ذهن تداعی میکندنامه ننوشته را بنوشته بیان میکندبه دست و پا و دیده فرمان مرابه کائنات ، قربانی آن ندا می کنددیدم همه لرزانند و تو هم مبهوتآخرش مست خراباتم دیده را پنهان می کندهمه بزم خواهم ، هم پرواز عرشیان رادر این صنم نگنجد، ورنه نکته ها باز میکندبسان درویش ، درویشی کنم همه عالم رامگرنه این است که یزدان برما خدایی میکندهم سجده کنم هم دید ه ام گریان باشد تو راحسام ،گوید تو را با قدسیان هم آوازی می کند
+ نوشته شده در دوشنبه بیست و نهم آبان ۱۴۰۲ساعت 14:8  توسط سید حسین حسینی - حسام | مهدی(ع )...
ما را در سایت مهدی(ع ) دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : 9hossein21100 بازدید : 53 تاريخ : چهارشنبه 8 آذر 1402 ساعت: 5:52